حجاب

نیکی و بدی ازمنظرقرآن

بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَا تَسْتَوِى ٱلْحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّيِّئَةُ ۚ ٱدْفَعْ بِٱلَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُۥ عَدَٰوَةٌۭ كَأَنَّهُۥ وَلِىٌّ حَمِيمٌۭ (فصلت۳۴) هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است!

تفسیر

در برابر كسانى كه مردم را به خدا دعوت مى‏كنند افراد بى تفاوت و نااهل و بدرفتارى پيدا مى‏شوند كه اگر مبلّغ دين، با اخلاق خوش و سعه‏ى صدر با آنان برخورد نكند توفيقى حاصل نمى‏شود. اين آيه سفارش مى‏كند كه بدى‏ها را با خوبى پاسخ بده و اهل انتقام نباش؛ همان گونه كه در دعاى مكارم الاخلاق، امام زين العابدين عليه السلام از خداوند مى‏خواهد كه به او توفيق دهد كه در برابر غيبت مردم از او، نيكى مردم را بگويد و از بدى آنان بگذرد و هر كس با او قطع رابطه كرد با او معاشرت كند. بارها در سيره‏ى پيامبر اكرم و اهل بيت معصوم آن حضرت نمونه‏هايى از اين برخوردها را مى‏خوانيم كه سرسخت‏ترين مخالفان را به طرفدار آنان تبديل كرده است.
مردم چند دسته‏اند:
كسى كه دوست خود را حفظ مى‏كند.
كسى كه دوست خود را نسبت به خود بى تفاوت مى‏كند.
كسى كه دوست خود را به دشمن تبديل مى‏كند.
كسى كه دشمن را به دوست تبديل مى‏كند.
روش برخورد با مخالفان‏
مخالفان به چند دسته تقسيم مى‏شوند كه بايد با هر كدام به نحوى عمل كرد:
* گاهى افرادى به خاطر جهل و نادانى در برابر حقّ قرار مى‏گيرند و دشمنى مى‏كنند كه اين آيه دستور محبت و برخورد احسن مى‏دهد.
در آيات ديگر نيز در اين‏باره آمده است:
1- و هنگامى كه نادانان ايشان را (به سخنى ناروا) مخاطب سازند، سخنى مسالمت‏آميز يا سلام گويند. «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»
2- و چون بر بيهوده و ناپسند بگذرند، با بزرگوارى بگذرند. «و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما»
* گاهى مخالفت افراد بر اساس شك و ترديد است كه بايد با آنان از طريق استدلال و برطرف كردن شبهات برخورد كرد.
شك در مورد خداوند. «أفى اللّه شك...»
شك و ترديد در مورد قيامت و رستاخيز. «ان كنتم فى ريب من البعث»
ترديد در مورد نزول وحى وكتب آسمانى بر پيامبر. «ان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا»
* گاهى مخالفت بر اساس حسادت است كه بايد با اغماض برخورد كرد.
برادران يوسف اعتراف به حسادت و خطاى خود كردند، كه با وعده آمرزش حضرت يوسف روبرو شدند. «انّا كنّا لخاطئين... لا تثريب عليكم اليوم»
هابيل، در مقابل حسادت برادرش قابيل گفت: اگر تو قصد كشتن من را دارى، من (هرگز) دست به چنين كارى نمى‏زنم. «لئن بسطت الىّ يدك لتقتلنى ما انا بباسط يدى اليك لاقتلك»
* گاهى مخالفت به خاطر حفظ موقعيّت و رفاه و كاميابى‏هاى مادّى است. در اين موارد اتمام حجّت كافى است و آيات «ذرهم»  (آنان را به حال خود واگذار) و «اعرض عنهم»  (از آنان رويگردان و دورى كن) مطرح است.
* گاهى مخالفت، در قالب كارشكنى و هَجو و تضعيف ايمان مردم است كه برخورد با اين گروه را آيات ذيل در قالب برخورد شديد با آنان و قطع رابطه و دستگيرى و گاهى اعدام مشخص مى‏كند:
«واغلظ عليهم»  با سختى و شدّت با كفّار برخورد كن.
«اذا سمعتم آيات اللّه يكفر بها و يستهزء بها فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره» <42> و چون بشنويد كه به آيات خدا كفر مى‏ورند و آنان را به مسخره مى‏گيرند، نبايد با آنان بنشينيد تا به گفتارى ديگر بپردازند.
«لا تتخدوا اليهود و النصارى‏ اولياء»  يهود و نصارى را دوست و سرپرست خود نسازيد.
«اخذوا و قتّلوا تقتيلا»  كفّار را بگيريد و به شدّت به قتل رسانيد.
* گاهى دشمنى آنان با دست بردن به اسلحه و مبارزه‏ى مسلحانه است كه قرآن مى‏فرمايد: «فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى‏ عليكم...»  همان گونه آنان بر شما تعدّى كردند بايد با آنان مقابله به مثل كنيد.
بعضى در تفسير آيه‏ى 40 سوره‏ى شورى «و جزاء سيّئة سيئة مثلها» گفته‏اند: مراد اين است كه اگر بدى كسى را با بدى پاسخ داد شما هم مثل او هستى، چنانكه در آيه‏ى 43 همان سوره مى‏فرمايد: «و لمن صبر و غفر انّ ذلك لمن عزم الامور» و كسى كه تحمّل بدى مردم را داشته باشد و از آنان بگذرد، اين از تصميمات شايسته است.
1- يكى از راههاى دعوت الى اللّه آن است كه تنش زدايى نماييم و بدى ديگران را با نيكى دفع كنيم. «و من احسن قولاً ممّن دعا الى اللّه... ادفع بالتى هى احسن»
2- فكر نكنيد مرور زمان مسايل را كهنه مى‏كند و همه چيز فراموش مى‏شود. برخوردهاى مثبت و منفى هرگز يكسان نيست، و آثار آن در عمق روح افراد باقى مى‏ماند. «لا تستوى الحسنة و لا السيّئة»
3- يك نمونه‏ى عملى دعوت به سوى خدا (كه در آيه‏ى قبل آمده بود) دفع بدى‏هاى مردم با برخوردهاى خوب است. «ادفع بالتى هى احسن»
4- در برخورد با مخالفان، اخلاق نيك كافى نيست، تهاجم اخلاقى لازم است «ادفع بالتى هى احسن» (دفع بدى‏هاى دشمن با روش نيكو كافى نيست، بلكه به نيكوترين روش‏ها و برترين رفتارهاى اخلاقى نياز است).
از محبت خارها گل مى‏شود
از محبت سركه‏ها مُل مى‏شود
5- كيمياى واقعى، آن نيست كه مس را طلا كند، بلكه برخوردى است كه دشمنى را به محّبت تبديل نمايد. «ادفع بالتى هى احسن» (روز فتح مكّه شعار بعضى از مسلمانان «انتقام، انتقام» بود ولى پيامبر اكرم فرمود: امروز روز انتقام نيست بلكه روز رحمت و مرحمت است).
6- سعه‏ى صدر شرط توفيق در تبليغ است. «ادفع بالتى هى احسن -... كانّه ولىّ حميم»
7- توجّه به نتيجه‏ى كار، انگيزه‏ى انسان را بالا مى‏برد. اگر بدانيم كه نتيجه‏ى برخورد خوب، تبديل دشمن به دوست است، انگيزه‏ى اين كار در ما زياد مى‏شود. «ادفع بالتى هى احسن -... كانّه ولىّ حميم»
8- در رفتارهاى شايسته، اگر دشمن دوست نشود لااقل حيا و شرمندگى در او به وجود مى‏آيد و او را به رفتار دوستانه وادار مى‏كند. «كانّه ولىّ حميم»
9- ارزش دوست به گرمى اوست. «ولىّ حميم»

وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُوا۟ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍۢ( ۳۵فصلت) امّا جز کسانی که دارای صبر و استقامتند به این مقام نمی‌رسند، و جز کسانی که بهره عظیمی (از ایمان و تقوا) دارند به آن نایل نمی‌گردند!


فضیلت دعا کردن

بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

(قُل ما يَعْبَأُ بِكُم رَبِّي لَولا دُعاؤُكُم فَقَد كَذَّبتُم فَسَوفَ يَكونُ لِزاماً) . (1)

(وَقالَ رَبُّكُمُ ادعُونِي أَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذِينَ يَسْتَكبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ) . (2)

«بگو : اگر دعاى شما نباشد ، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى كند ، در حقيقت شما به تكذيب پرداخته ايد و به زودى [ عذاب با شما ]قرين خواهد بود» . «و پروردگارتان گفت : بخوانيد مرا ، تا شما را پاسخ گويم . آنهايى كه از عبادت من سركشى مى كنند زودا كه با خوارى به جهنم درآيند» . رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ ، ولا يَهلِكُ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ . (3)

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : دعا مغز عبادت است و با وجود دعا هيچ كس هلاك نمى شود. 

 

عنه صلى الله عليه و آله : الدُّعاءُ سِلاحُ المُؤمِنِ وَعَمودُ الدّينِ وَنورُ السَّماواتِ والأرضِ . (4)

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : دعا سلاح مؤمن ، ستون دين،و نور آسمانها و زمين است . 

 

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أعجَزَ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ . (5)

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : ناتوانترين مردم كسى است كه از دعا كردن ناتوان باشد . 

 

عنه صلى الله عليه و آله : أفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ ، فإذا أذِنَ اللّه ُلِلعَبدِ في الدُّعاءِ فَتَحَ لَهُ بابَ الرَّحمَةِ ، إنّهُ لَن يَهلِكَ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ . (6)

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : برترين عبادت دعاست . هرگاه خداوند به بنده اذن (توفيق) دعا دهد درِ رحمت را به روى او بگشايد . با وجود دعا هرگز كسى هلاك نمى شود . 

 

الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام ـ : اِعلَمْ أنَّ الَّذي بِيَدِهِ خَزائنُ مَلَكُوتِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ قَد أذِنَ لِدُعائكَ ، وتَكَفَّلَ لِاءجابَتِكَ ، وَأمَرَكَ أن تَسألَهُ لِيُعطِيَكَ ، وَهُوَ رَحيمٌ كَريمٌ ،لَم يَجعَلْ بَينَكَ وَبَينَهُ مَن يَحجُبُكَ عَنهُ ، وَلَم يُلْجِئْكَ إلى مَن يَشفَعُ لَكَ إلَيهِ ... ثُمَّ جَعَلَ في يَدِكَ مَفاتيحَ خَزائنِهِ بِما أذِنَ فيهِ مِن مَسألَتِهِ ، فَمَتى شِئتَ استَفتَحتَ بِالدُّعاءِ أبوابَ خَزائنِهِ . (7)

 

امام على عليه السلام ـ در وصيّت به فرزند خودحسن عليه السلام ـ فرمود : بدان كه آن كسى كه خزاين ملكوت دنيا و آخرت در دست اوست به تو اجازه داده است تا او را بخوانى و اجابت دعاى تو را ضمانت كرده و به تو فرمان داده است كه از او بخواهى تا به تو عطا كند و او مهربان و بخشنده است . ميان تو و خودش حجابى ننهاده و تو را به آوردن واسطه و ميانجى وادار نكرده است . . . سپس كليدهاى خزائن و گنجينه هايش را كه همان دعا كردن و خواستن از اوست ، در اختيار تو نهاده است ؛ پس هر گاه تو بخواهى ، با دعا كردن درهاى گنجينه هاى او را مى گشايى . 

 

عنه عليه السلام : الدُّعاءُ مِفتاحُ الرَّحمَةِ وَمِصباحُ الظُّلمَةِ . (3)

 

امام على عليه السلام : دعا كليد رحمت و چراغ تاريكى است . 

 

عنه عليه السلام : أحَبُّ الأعمالِ إلى اللّه ِ عزّوجلّ فِي الأرضِ الدُّعاءُ . (9)

 

امام على عليه السلام : محبوبترين كارها نزد خداوند عز و جل در روى زمين دعاست . 

 

عنه عليه السلام : الدُّعاءُ تُرْسُ المُؤمِنِ . (10)

 

امام على عليه السلام : دعا سپر مؤمن است . 

 

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : عَلَيكَ بِالدُّعاءِ ، فإنَّ فيهِ شِفاءً مِن كُلِّ داءٍ . (11)

 

امام صادق عليه السلام : بر تو باد دعا كردن كه آن شفاى هر دردى است . 

 

الكافي عن ميسّر بن عبد العزيز عن أبي عبد اللّه عليه السلام : قال لي : يا ميسّر اُدعُ ولا تَقُلْ : إنَّ الأمرَ قَد فُرِغَ مِنهُ ، إنَّ عِندَ اللّه ِ عزّوجلّ مَنزِلَةً لا تُنالُ إلّا بِمَسألَةٍ. (12)

 

الكافى ـ به نقل از ميسّر بن عبد العزيز ـ : امام صادق عليه السلام به من فرمود : اى ميسّر دعا كن و مگو : كار از كار گذشته است [و آنچه مقدّر شده همان مى شود] ، همانا نزد خداوند عز و جل مقام و منزلتى است كه جز با درخواست به دست نمى آيد . 

 

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : الدُّعاءُ أنفَذُ مِنَ السِّنانِ الحَديدِ . (13)

 

امام صادق عليه السلام : دعا از نيزه تيز كارى تر است . 

 

الكافي عن الإمامِ الرِّضا عليه السلام : عَلَيكُم بِسِلاحِ الأنبِياءِ . فَقيلَ : وما سِلاحُ الأنبِياءِ؟ قالَ : الدُّعاءُ . (14)

 

الكافى : امام رضا عليه السلام فرمود : بر شما باد سلاح پيامبران . عرض شد : سلاح پيامبران چيست؟ فرمود : دعا . 

 

(1) الفرقان : 77 .

(2) غافر : 60 .

(3) بحار الأنوار : 93/300/37 .

(4) الكافي : 2/468/1 .

(5) الأمالي للطوسي : 89/136 .

(6) تنبيه الخواطر : 2/237 .

(7) بحار الأنوار : 77/204/1

(8) بحار الأنوار : 93/300/37 .

(9) الكافي : 2/467/8

(10) الكافي : 2/468/4 .

(11) مكارم الأخلاق: 2/12/2008.

(12) الكافي : 2/466/3

(13) الكافي : 2/469/7

(14) الكافي : 2/468/5 .


داستان و حکایت پندآموز

داستان و حکایت پندآموز

ثروتمند زاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقيرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت :صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگين است. مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك، درست شده، اين كجا و آن كجا؟

فقيرزاده در پاسخ گفت: تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين بجنبد، پدر من به بهشت رسيده است


حکایت پند آموز خطر سلامتی و آسایش

حکایت پند آموز خطر سلامتی و آسایش

«آورده اند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تن درست باشی؟ بهلول گفت: خیر زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم، آرزو و خواهش های نفسانی در من قوت می گیرد و در نتیجه، از یاد خدا غافل می مانم. خیر من در این است که در همین حال باشم و از پروردگار می خواهم تا گناهانم را بیامرزد و لطف و مرحتمش را از من دریغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند.»


حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه

حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه

جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.

 

بعد آینه‌ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟  جواب داد: خودم را می‌بینم.

 دیگر دیگران را نمی‌بینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده‌ی اولیه ساخته شده‌اند، شیشه. اما در آینه لایه‌ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی‌ شیشه‌ای را با هم مقایسه کن.

 

وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آنها احساس محبت می‌کند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوست‌شان بداری.


لطیفه يه پيرزنه ٩٠ ساله

يه پيرزنه ٩٠ ساله عكسشو ميبره عكاسى ميگه اينو برام فتوشاپ كنيد

نه آرايشم كنيد نه جوانم كنيد 

عكاسه ميگه پس چيكار كنيم؟

پيرزنه ميگه يه گردنبند الماس و يه انگشتر ياقوت به عكسم اضافه كنيد كه بعد از مرگم عروسام انقدر بگردن دنبالش تا نفسشون در بياد...


داستان کوتاه گل صداقت

بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

گل صداقت اینقدر این قصه زیباس که حتی اگه شنیده باشین تکرارش هم دلنشینه گل صداقت دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود، دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم. روز موعودفرا رسید و شاهزاده به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گل را برای من بیاورد.... ملکه آینده چین می شود. دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت. سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، گلی نرویید. روز ملاقات فرا رسید ، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند. لحظه موعود فرا رسید. شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گل سبز نشده است. شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را بثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند: گل صداقت... همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود!!!


حجاب ازمنظر قرآن

بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ قُل لِّأَزْوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّ ۚ

ذَٰلِكَ أَدْنَىٰٓ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗ

وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورًۭا رَّحِيمًۭا (احزاب۵۹ )

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو:

«جلبابها [= روسری‌های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

تفسیر

«جلابيب» جمع «جّلباب»، به معناى مقنعه‏اى است كه سر و گردن را بپوشاند،  و يا
پارچه بلندى كه تمام بدن و سر و گردن را مى‏پوشاند.
در آيات گذشته سخن از اذيّت و آزار مؤمنان به دست منافقان بود. اين آيه مى‏فرمايد: براى
آنكه زنان مؤمن مورد آزار افراد هرزه قرار نگيرند، به گونه‏اى خود را بپوشانند كه زمينه‏اى
براى بى حرمتى آنان فراهم نشود.
بر اساس اين آيه، نوعى روسرى مورد استفاده‏ى زنان آن زمان بوده، لكن زنان در
پوشاندن خود از نامحرم دقّت نمى‏كرده‏اند. لذا سفارش اين آيه، نزديك كردن جِلباب به خود
است، نه اصل جلباب كه امرى مرسوم بوده است.
اين آيه كه فرمان حجاب مى‏دهد، با تهديد مطرح نشده بلكه فلسفه‏ى حجاب را چنين
تبين مى‏كند: زنان و دختران، اگر بخواهند از متلك‏ها، تهمت‏ها، تهاجم‏ها و تهديدهاى افراد
آلوده و هرزه در امان باشند بايد خود را بپوشانند.
آفات بى حجابى
1- رونق گرفتن چشم چرانى و هوسبازى.
2- توسعه‏ى فساد و فحشا.
3- سوء قصد و تجاوز به عنف.
4- باردارى‏هاى نامشروع و سقط جنين.
5- پيدايش امراض روانى و مقاربتى.
6- خودكشى و فرار از خانه در اثر آبروريزى.
7- بى مهرى مردان چشم چران نسبت به همسران خود.
8- بالا رفتن آمار طلاق و تضعيف روابط خانوادگى.
9- رقابت در تجمّلات.
10- ايجاد دلهره براى خانواده‏هاى پاكدامن.
1- در امر به معروف، اوّل از خودى‏ها شروع كنيم سپس ديگران. (قل لازواجک و
بناتک و نساء المؤمنين)
2- در احكام الهى، تفاوتى ميان همسران و دختران پيامبر با ديگر زنان نيست.
(لازواجک و بناتک و نساء المؤمنين)
3- پوشيدن لباسى كه معرّف شخصيّت زن براى تأمين عفّت و آبرو باشد، لازم
است. (يعرفن فلا يؤذين)
4- بهانه به دست بيماردلان و مزاحمان عفّت عمومى ‏ندهيد. (در آيات قبل
هشدار به اذيّت كنندگان بود، در اين آيه تكليف اذيّت شوندگان را مطرح
مى‏كند.) (يعرفن فلا يؤذين)
5- رفت و آمد زنان در خارج از منزل، با حفظ عفّت عمومى‏ مانعى ندارد. (يعرفن
فلا يؤذين)
6- در امر به معروف و نهى از منكر، دليل امر و نهى خود را بيان كنيد. (فلا يُؤذين)
7- نوع لباس مردم در جامعه، مى‏تواند معرّف شخصيّت، مكتب و هدف آنها
باشد. (يعرفن فلا يؤذين)
8- سرچشمه‏ى بسيارى از مزاحمت‏هاى هوسبازان نسبت به زنان و دختران،
نوع لباس خود آنهاست. (يعرفن فلا يُؤذين)
9- زنان با حجاب بايد با حضور خود در صحنه، جوّ عموميِ عفاف و پاكدامنى را
حفظ كنند و فرصت مانور را از هوسبازان بگيرند. (يعرفن فلا يؤذين)
10- بد حجابى‏هاى گذشته قابل عفو است. (غفوراً رحيماً)
11- مغفرت خداوند همراه با رحمت اوست. (كان الله غفوراً رحيماً)

 


حجاب برای مردان وزنان ازمنظرقرآن

بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَقُل لِّلْمُؤْمِنَٰتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَٰرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ

وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ

وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ

وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ

أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ

أَوْ إِخْوَٰنِهِنَّ أَوْ بَنِىٓ إِخْوَٰنِهِنَّ أَوْ بَنِىٓ أَخَوَٰتِهِنَّ

أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ

غَيْرِ أُو۟لِى ٱلْإِرْبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفْلِ ٱلَّذِينَ

لَمْ يَظْهَرُوا۟ عَلَىٰ عَوْرَٰتِ ٱلنِّسَآءِ ۖ

وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ ۚ

وَتُوبُوٓا۟ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ( ۳۱نور)

 

 

 

و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را

(از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف)

روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند

(تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)،

و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان،

یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان،

یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران

برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‌کیششان،

یا بردگانشان [=کنیزانشان‌]،

یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند،

یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛

و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند

تا زینت پنهانیشان دانسته شود

(و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد).

و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید!

 

تفسیر

با اينكه خداوند در قرآن به عدد ركعت هاى‏ نماز و طواف اشاره نكرده و بيان مقدار و نصاب
زكات و بسيارى‏ از مسائل ديگر را به عهده‏ى پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) گزارده، ولى‏ در مسائل
خانوادگى‏ و تربيتى‏ و مفاسد اخلاقى‏ به ريزترين مسائل پرداخته است.
خداوند در اين آيه بيست وپنج مرتبه با آوردن ضمير مونث به زنان توجّه كرده است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: مراد از آيه‏ى «يَغضُضنَ من ابصارهنّ و يحفظوا فروجهنّ» آن است
كه حتّى‏ زنان به عورت زنان نگاه نكنند و عورت خود را از نگاه ديگران حفظ نمايند.
كلمه «اِربه» به معناى‏ حاجت و نياز است. مراد از «اولى‏ الاربه» خدمتگزاران و ملازمانى‏
هستند كه تمايل به همسر ندارند.
پيامبر(صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در تفسير جمله‏ى «الاّ لِبُعولتهنّ» فرمود: خداوند آن دسته از زنان را كه صورت و
موى‏ خود را براى‏ شوهر آرايش نكنند ويا تقاضاى‏ شوهر را نپذيرند، لعنت كرده است.
توبه، گاهى‏ پشيمانى‏ از يك گناه فردى‏ و گاهى‏ براى‏ تغيير دادن يك فرهنگ فاسد عمومى‏
است، كه آيه ظاهراً درباره‏ى نوع دوّم است. زيرا در جاهليّت گردن وسينه‏ى زنان باز بود.
حفظ حجاب و ترك جلوه گرى‏ ثمرات بسيارى‏ دارد كه برخى‏ از آنها عبارت است از:
آرامش روحي، استحكام پيوند خانواده، حفظ نسل، جلوگيرى‏ از سوء قصد و تجاوز،
پيشگيرى‏ از امراض مقاربتى‏ و رواني، پائين آمدن آمار طلاق، خودكشي، فرزندان نامشروع
و سقط جنين، از بين رفتن رقابت هاى‏ منفي، حفظ شخصيّت و انسانيّت زن، و نجات او از
چشم ها و دلهاى‏ هوسبازى‏ كه امروز دنياى‏ غرب و شرق را در لجن فرو برده است.
«خُمُر» جمع «خمار» يعنى‏ روسرى‏ و «جيوب» جمع «جيب» به معناى‏ گردن وسينه است.
1- در لزوم عفّت و پاكدامنى‏ و ترك نگاه حرام بين زن و مرد، فرقى‏ نيست.
(يَغضّوا يَغضُضن يَحفظوا يَحفظن)
2- جلوه گرى‏ زنان، در جامعه ممنوع است. (ولا يُبدين زينتهنّ)
3- ظاهر بودن قسمت هايى‏ از بدن كه به طور طبيعى‏ پيداست، (صورت، دست يا
پا) مانعى‏ ندارد. (الاّ ما ظَهَر منها)
4- در ميان انواع پوشش ها، نام مقنعه و روسرى‏ بزرگ آمده و اين دليل بر اهميّت
حجاب است. (خُمُرهنّ)
5- در قانون گزارى‏ بايد به ضرورت ها، واقعيّت ها و نيازها توجّه شود. (اگر
پوشاندن آن قسمت از بدن كه خود به خود آشكار است، واجب مى‏شد،
زندگى‏ براى‏ عموم زنان مشكل بود) (الاّ ما ظَهر منها)
6- اسلام به نيازهاى‏ فطرى‏ و غريزى‏ بشر پاسخ مثبت مى‏دهد. (الاّ لبُعولتهنّ)
7- از بردگان و غلامان و افراد ملازمى‏ كه نيازى‏ به همسر ندارند، ستر و پوشاندن
واجب نيست. (او ما مَلَكت ايمانهنّ او التّابعين غير اولِى‏ الاربه)
8- هرگونه راه رفتنى‏ كه سبب آشكار شدن زيورهاى‏ مخفى‏ زن شود ممنوع
است. (ولا يضربن بارجلهنّ)
9- زن، حقّ مالكيّت دارد. (مَلَكت ايمانهنّ)
10- زن، زينت خود را تنها به زنان مسلمان مى‏تواند نشان دهد و نزد زنان كفّار
بايد خود را بپوشاند. (نسائهنّ) يعنى‏ زنان خودى‏ و مسلمان نه بيگانه.
11- پوشش زن با تمايلات جنسى‏ مردان نامحرم كاملاً ارتباط دارد، براى‏ (غير
اولى‏ الاِربَه) كه ميلى‏ به همسر ندارد پوشش لازم نيست.
12- حجاب وپوشش، واجب است، (وليَضربنَ بخُمُرهنّ) وهركارى‏ كه زينت زن را
آشكار كند يا ديگران را از آن آگاه كند ممنوع است. (ليعلم مايُخفين من زينتهنّ)
13- مقدار واجب براى‏ پوشش سر و صورت، انداختن روسرى‏ و مقنعه‏اى‏ است
كه گردن و سينه را بپوشاند. (خُمُرهنّ على‏ جُيوبِهنّ)
14- با حفظ حجاب، حضور زن در جامعه مانعى‏ ندارد. (ولا يُبدينَ زينتهنّ) همان
گونه كه شركت زن در نماز جماعت بلامانع است. (و اركَعى‏ مع الرّاكعين)
15- همه مردم نسبت به مسأله نگاه و حجاب مسئولند و براى‏ نگاه هاى‏ حرام
خود بايد توبه كنند. (توبوا الى‏ الله جميعاً ايّها المؤمنون)
16- مقتضاى‏ ايمان، توبه به درگاه خداوند است. (توبوا الى‏ الله جميعاً ايّها المؤمنون)
17- توبه، هم واجب است و هم كليد رستگارى‏ است. (تُوبوا... تفلحون)
18- راه رستگاري، بازگشت از مسيرهاى‏ انحرافى‏ به راه خداست. (تُوبوا الى‏ الله...
تفلحون)